مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است عـقـل بـسیـط واله و حـیران زینب است ایـوب صابـر است ولـیکـن دریـن مـقـام انصاف ده که ریزهخور خوان زینب است در قـتـلـگـاه، جـسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است قـربـانـی تـو است بـکـن از کـرم قـبـول کاری چنین به عهـده ایـمـان زینب است در خطبهاش که کوفه از آن شد سکوت محض گفتی که ممکـنـات به فرمان زینب است ابــن زیــاد شــــوم بــه دار الإمـــارهاش رسـوا ز منطـق شرر افـشان زینب است با ایـنکه با عـیـال بـرادر به شـهـر شـام در دست اهـل ظـلـم، گریبان زینب است بـر هـم زن اســاس جـفــاکــاری یــزیــد لحـن بلـیغ و نطـق درخـشان زینب است افـزون بُـوَد ز حـوصـلـه خـلـق عـالـمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد چشمش به لطف بیحد و پایان زینب است |